20 آذر 1399
حیدری از تخت 3
تخت 3 آیسییو 4
تخت خیلی بدیه
یه خانم جوونی روش بود
حالش وخیم شد و نیاز به یه جراحی کوچیک داشت
شوهرش همون لحظه اومد و این رو فهمید
سنش زیاد بود و خیلی با شخصیت
شروع کرد به اشک ریختن
بقلش کردم و بهش دلداری دادم
دلم طاقت نیاورد
گفتم انشالله حالش خوب میشه
هر کمکی بتونم میکنم
تا تونستم آرومش کردم
اشکاشو پاک کرد و رفت
20 دقیقه نگذشته بود که قلب خانومه وایساد
تا نیم ساعت بهش CPR میدادن
2 بار برگشت ولی دوباره بعد از 10 دقیقه رفت
به همین راحتی
وقتی بچه هاش اومدن
بیخبر از وضعیت مادرشون
گفتن به ما گفتن که کارت ملی مادرتون رو بیارید بیمارستان…
😭
😭
اینم دومین کشته از تخت 3