دیگر از راه دور با حسرت اسمتان را صدا نخواهم کردسر سجاده مثل مادر خود یارضا یا رضا نخواهم کرد مادرم گفته التماس دعا من فقط گفته ام که محتاجمتو یقینا شنیده ای من هم هیچ کس را دعا نخواهم کرد مگر عقلم کم است پر بزنم مگر عقلم کم است در بزنمتو مرا از خودت […]
فکر کن ظهر، ظهر عاشوراست… در بزنگاه بدترین تهدید… جداً از ما، کدامیک آنروز! در کنار حسیــــــــــن میجنگید؟؟؟
فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار […]
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشدآه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنمبه پریشانى گیسوى تو سوگند نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندندتا فراموش شود یاد تو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از منمثل زخمى که لبش باز به لبخند نشد دوستان […]
کجا رواست…که از دست دوست هم بِکِشَد؟دلی که این همه از دست روزگار کشید…! شهریار